- آبی
- یارسفرکرده
- مهرتو...
- عصرما
- فصل تماشا
- آه بگذار
- دل تنگ مرا
- نگرانم...
- رمان برخاک احساس
- باید
پربیننده ترین مطالب
- فصل تماشا
- ره آوردسفر
- عصرما
- آرامش
- به من دل ببند
- آه بگذار
- سهم من
- ماهیت عشق
- خوشاتو
- مراترجیح بده
❣️عصر ما عصر سماعِ گوش هاست❣️
❣️عصرِ عشق و عاشقی ها با صداست❣️
❤️آیه های ما " تو اول قطع کن "❤️
مقدمه:
رورها و شبها درون دلت مشغول کنکاش ذره ای عشق بودم
ولی خالی بودن دلت ار آنچه به دنبالش بودم بی رغبتم کرد برای ادامه ی واژه
"رندگی"..
بی میل به آیندهمینگرم, پیش رویم را . .
ولی جز خروار ها خاک چیزدیگری
نبود
روبرویم کپه ها خاک بود که سیاهی ذراتش میشکاند شیشه اشکم را
امــا شروع به چنگ ردن کپه های سر راهم کردم
تا بنگرم پیش رویم را. .
و برسم به آخرین خواسته دلم . .
ولی اکنون که در خاک چنگ میزنم .. خواســته دلم را گم میکنم درون خاک
های سرد و خاموش . . !
صبح است! ❤️
زنگِ صدایت مُدام ❤️
قلبِ گوشی را می لرزانَد...! ❤️
چه هشدار عاشقانه ای!
عشقِ تو بلند بلند
در تمامِ خانه به صدا در آمده است!
باید دل از جا بکَنم ؛
نباید دیر کنم!
نباید امروز از دوست داشتنت جا بمانم!
باید بیایم ،
به پای چشمهایت بیفتم!
قلبت را ببوسم ؛
تا بدانی که خدا ❤️
مرا فقط ❤️
برای دوست داشتنِ تو آفریده است! ❤️
چگونه بال زنم تا به ناکجا که تویی
بلندمی پرم اما ، نه آن هوا که تویی
تمام طول خط از نقطه ی که پر شده است؟
از ابتدا که تویی تا به انتها که تویی
ضمیرها بدل اسم اعظم اند همه
از او و ما که منم تا من و شما که تویی
تویی جواب سوال قدیم بود و نبود
چنانچه پاسخ هر چون و هر چرا که تویی
به عشق معنی پیچیده داده ای و به زن
قدیم تازه و بی مرز بسته تا که تویی
به رغم خار مغیلان نه مرد نیم رهم
از این سفر همه پایان آن خوشا که تویی
جدا از این من و ما و رها ز چون و چرا
کسی نشسته در آنسوی ماجرا که تویی
نهادم آینه ای پیش روی آینه ات
جهان پر از تو و من شد پر از خدا که تویی
تمام شعر مرا هم ز عشق دم زده ای
نوشته ها که تویی نانوشته ها که تویی